سيده ديگه بابا!!مگه ما چندتا سيد داريم
آقا منم ع.ميثمي رو نميشناسم
ميشه واضح معرفي کني؟؟!!!
مُردم از فضولي بابا
الله اکبر{لطفا با شدت خوانده شود}جانم فداي رهبر
سيدم!{البته دستها به حالت تسليم بالاست،هرچند قابل رويت نيست}
فرمانده...
ع.رستمي!
خودتو معرفي کن سرباز
راستي
ممنون فرمانده
اپيزود4
...
اپيزود5
اپيزود6
....
اپيزود 2
بشناسيد کساني را که اين کار را مي کنند
همين.
نگوييد نمي دانستيم
{نفس عميق}
اگر واقع شود يک کاري بايد به هم معرفي کنيم
همين معرفي کردن که فردا کسي نگويد اينها حقيقت نداشت !
بابا اون سابقه اش اينجور است.
افسار خود را به کسي نده که نمي شناسيش
اپيزد3
با خارجي ها ارتباط برقرار کنيم!
نه ارتباطي که بر له ما باشد
ارتباطي که بر له آنهاست!!!
چرا به جايي رسيديم که دست هايمان را به سمت
وحوش درنده دراز ميکنيم؟
چه بايد بکنيم؟در ابتلائات داخليه و خارجيه
چه کار کرديم که به اين چيزها مبتلا مي شويم ؟
فکر اين را بايد بکنيم...{هيچ صدايي نمي آيد}
چه کار کرديم که مونديم بي سرپرست
{صداي گريه جمع}
{ادامه با بغض} اشکال در اين است که اصلاح نمي کرديم و نمي کنيم و نخواهيم کرد
حاضر نيستيم خودمان را اصلاح کنيم
اگر ما خودمان را اصلاح مي کرديم
به اين بلاها مبتلا نمي شويم
سلام
دست شما درد نکنه اما اي کاش يکي نوشته شده بذاردش تو وبلاگ