سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سابقون

مراتب و اختصاصاتى که انسان را از حیوانات ممتاز مى سازد

بسم الله الرحمن الرحیم

...انسان را به همه ابعادى که از براى انسان هست . انسان ، خود انسان عبارت از این صورت ظاهر که مى خورد و مى آشامد و - عرض مى کنم که - سایر کارهایى که سایر حیوانات هم انجام مى دهند اینقدر نیست ، با سایر حیوانات فرق ها دارد. این مقدارى که مى بینید که انسان در عالم طبیعت زندگانى مى کند سایر حیوانات هم ، سایر موجودات طبیعى هم ، همه در این عالم طبیعت ، آنهایى که زندگى حیوانى دارند

، زندگانى حیوانى مى کنند و با انسان مشترکند و آنهایى که زندگیشان نباتى و کمتر از اوست هم این زندگانى را دارند. در میان همه موجوداتى که در این طبیعت موجود هستند انسان اختصاصاتى دارد که سایر موجودات ندارند - انسان - یک مرتبه باطن ، یک مرتبه عقلیت ، یک مرتبه بالاتر از مرتبه عقل در انسان به قوه هست ، از اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا برسد به آنجایى که وهم ماها نمى تواند برسد و همه اینها محتاج به تربیت است . همانطورى که تربیت هاى مناسب با طبیعت هست ، تربیت هاى مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضى هایش را بشر مى تواند مطلع بشود و بعضى هایش را و بیشترش را بشر نمى تواند مطلع بشود. اطلاع را خداى تبارک و تعالى دارد و بعث انبیاء براى این است که این بشر این چیزهایى را که اطلاع ندارد، این مراتب از انسانیت را که خود بشر مطلع نیست و کیفیت تربیت را تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمى شود معالجه کرد - انبیاء آمدند تا این انسان را به آن مراتبى که کسان دیگر، علماى طبیعت نمى توانند این مراتب را اطلاع پیدا کنند و تربیت کنند انسان را، این مراتب را تربیت بدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند. تمام علماى طبیعت به هر مرتبه اى که برسند، آخر ادارکاتشان ، این مراتب ادراکات همین خصوصیات عالم طبیعت است . از عالم طبیعت به ماوراى این عالم طبیعت که آن عالم با این عالم در موجودیت شبیه اند والا در مرتبه وجود، آنجا خیلى بالاتر از اینجاست و ما الان خواب هستیم و آنجا را الان با این چشم طبیعى نمى توانیم ببینیم چون انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود و آن مراتب مافوق طبیعت را هم پیدا بکند و کسى نیست که به انسان این نحو تربیت را بکند، خداى تبارک و تعالى انبیاء را مامور فرمودند که اینها بیایند و تربیت کنند این انسان را که برسد به آن مراتب مافوق طبیعت و هر چیزى که در آن قابلیت هست فعلیت پیدا بکند و تربیت یک تربیت الهى بشود.

احکام اسلام ، نسخه هایى از طرف اطباى روح

شما آقایان که در خارج از کشور یا در داخل کشور، جوان هایى که مورد علاقه ماها هستید و شماها مثل فرزندان ما هستید و در خارج کشور یا در داخل وارد زندگى تازه شده اید، شما الان همین صورت ظاهر عالم طبیعت را مى بینید و فعالیت هاى شما هم مربوط به همین رشته است . اینکه من براى شما مى خواهم عرض کنم ، این است که شما همان فقط رشته طبیعت را و چیزهایى که مربوط به طبیعت هست مثل همین مبارزاتى که الان شود ولو این مبارزات ، مبارزات الهى است و براى رساندن این مردم است به حقوقشان و این البته با امر الهى است لکن تمام این معانى که حاصل بشود، اینها چیزهایى است که مربوط به همین عالم طبیعت است و ما یک مراتب بالاترى داریم که باید شماها به آن توجه کنید. آن عباداتى که انبیاء آورده اند و شما را به آن دعوت کردند مثل نماز، مثل روزه ، مثل حج ، اینطور چیزها، اینها یک امورى هستند که ، نسخه هائى هستند از طبیب هاى واقعى که آمدند شما را برسانند به یک مرتبه کمالى که همانطورى که از طبیعت استفاده مى کنید مادامى که در طبیعت هستید، وقتى که نفوس شما از این طبیعت بیرون رفت و نفس عاقله شما در یک عالم دیگر رفت آنجا هم با یک تربیت صحیح رفته باشد و یک زندگانى کاملا سعادتند شما داشته باشید. من به گوشم اینجا مى خورد که بعضى از این جوان هاى ما نسبت به این احکام ظاهرى اسلام مثل نماز که بسیار در اسلام اهمیت دارد، اینها خیلى آنچنان تمام و تام عمل نمى کنند و این مساءله ، مساءله اى است که اسباب تاءسف ماست که شما جوان هاى مسلم به آن نسخه هائى که اطباى روح داده اند عمل خداى نکرده نکنید و بعد در عاقبت یک وقت پشیمانى براى شما پیدا بشود که آنوقت دستتان دیگر کوتاه باشد. اسلام مثل مسیحیت نیست که فقط یک جهت را ملاحظه کرده باشد، اسلام تمام جهاتى که انسان به آن احتیاج دارد، برایش احکام دارد. احکامى که در اسلام آمده است ، چه احکام سیاسى ، چه احکامى که مربوط به حکومت است ، چه احکامى که مربوط به اجتماع است ، چه احکامى که مربوط به افراد است ، احکامى که مربوط به فرهنگ اسلامى است تمام اینها موافق با احتیاجات انسان هست یعنى هر مقدارى که انسان احتیاج دارد، احتیاج به طبیعت دارد احکام طبیعى هست . این احتیاجات به ماوراى طبیعت که من و شما الان از آن غافل هستیم انسان دارد، آنهم احکام دارد اسلام براى اینکه این احتیاجات را رفع بکند و به عبارت دیگر براى اینکه تربیت کند ما را و ما را سعادتمند کند. تفاوت حاکمان حکومت هاى اسلامى با سلاطین خداى تبارک و تعالى هیچ احتیاجى به اعمال ما و خود ما ندارد، انبیاء هم احتیاج به من و شما و به اعمال ما ندارند. تمام زحماتى که انبیا کشیدند، وقتى که ما کیفیت زندگى آنها را مطالعه کنیم ، زندگى حضرت موسى ، حضرت عیسى سلام الله علیهما را و خصوصا زندگى حضرت رسول اکرم پیغمبر خودمان را اگر ملاحظه کنید و به تاریخ اسلام و به تواریخى که حکایت از اینها کردند و از زندگیشان کردند ملاحظه کنید و مى فهمید که اینها تشکیل حکومت بعضى شان دادند، احکام حکومتى دارند لکن خودشان وقتى به زندگیشان مراجعه کنید مى بینید که اصلا مثل روساى جمهورى یا سلاطین این عالم اصلا نبودند، یک شکل دیگر، یک وضع دیگر داشتند در ممالک دیگر، هم در زمانشان تحت لواى ایشان بوده است در عین حال وقتى زندگیشان را، کیفیت معاشرتشان را ملاحظه مى کنیم مى بینیم که اصلا این طور مسایلى که رئیس کلانترى یک ناحیه داشته ، ایشان نداردچون که با وجودى که الان سلطان حجاز است و فرمانفرماى حجاز است وقتى که توى مسجد نشسته است و رفقاى خودش ، اصحاب خودش ‍ نشسته اند، آدم هایى که از خارج مى آیند نمى توانند بفهمند که کدام یکى از اینها آن پیغمبرى است که رئیس اینهاست و کدام سایرین هستند.

معاشرتش این طور بوده است خیال نکنید یک همچو مسندى که حالا من پیرمرد را شما نشانده اید، او هم روى مسند نشسته باشد، او روى همانجایى که شما نشسته اید، همانجورى نشسته بوده است که وقتى از خارج مى آمدند نمى فهمیدند که این پیغمبر است یا آن یکى . وضعش اینطور بوده است ، این طور نبوده که مثل رئیس جمهورهاى حالا اگر کسى بخواهد خدمتشان برسد باید مدتها زحمت بکشد، آن هم چه شخصى باشد، همه مردم که نمى توانند بروند پیش او. در مسجدش باز بود و همه مى آمدند، غنى وفقیر و درویش و مسکین و همه مى آمدند پیش ایشان حرف هایشان را مى زدند و جواب هایشان را مى شنیدند ومسائلشان را گوش مى کردند و اینها، وقتى هم منزل داشتند یک مسجدى اینها داشتند، خیال کنید مثل مسجد حالاى مدینه بوده ، یک تکه زمین بوده و دورش را با چوبهایى ازدرخت و شاخه هایى از درخت محفظه اى گرفته بودند که حیوانات نروند آن جا. آن مسجدشان بوده است و یک دوسه تا هم چند تا هم خانه ، اطاق گلى درست کردند درآن ودرآن هم ابدا هیچ ابدا از این تجهیزات که حتى منزل تو و من دارد نداشته . این پیغمبر اکرم وقتى مى آییم سراغ حضرت امیر سلام الله علیه که وصى به حق اوست آنوقتى که حضرت امیر سلطنت حالا من جسارت مى کنم بگویم سلطنت و امام یک ممالک بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوریه و لبنان و مصر وایران و همه اینها تحت لواى او و تحت حکومت او بوده است ، خودش زندگیش چه جور بوده است ؟ باز مثل امیرالامرا بوده است ؟ یک پوستى داشتند، پوست گوسفندى داشتند که شب ها آن طور که نقل مى کنند و تاریخ دارد مى انداختند خودشان و همسرشان روى آن مى خوابیدند، روزها همین پوست گوسفند را علف مى ریختند توى آن براى آن شترشان که علف بخورد. این حکومت اسلام . حضرت امیر سلام الله علیه با دست خودشان ، با کلنگ خودشان قنات درست مى کردند. در تاریخ هست همان روزى که بیعت کردند با حضرت امیر به خلافت آن هم خلافتى که دامنه اش این قدر زیاد بود همان روز بعد از این که بیعت تمام شد، ایشان بیل و کلنگش را برداشت رفت سراغ آن کارى که مى کرد، کار مى کرد، آن وقت کار که مى کرد نه این که کار مى کرد براى استفاده خودش که حا قنات داشته باشد، وقتى که آب زد بیرون آن وقت قلم و کاغذ را گرفت وقفش کردبراى فقرا - و براى مثلا صحیفه نور جلد ?

 امام خمینی رحمه الله علیه

 چیز وقف کرد - ما یک همچنین حاکمى مى خواهیم ، ما که این قدر زحمت مى کشیم و فریاد مى زنیم و ملت اسلام را دعوت مى کنیم ، دعوت مى کنیم که ما یک حاکمى مى خواهیم . یک سلطانى مى خواهیم که خیانتکار نباشد. داشت حساب بیت المال را مى کرد، حساب زکات و چیزهائى که ، مالیات هایى که به بیت المال باید مردم بدهند، چراغ روغنى اش (آن وقت چراغ مثل اینکه با روغن روشن مى شده ) پیه سوز به اصطلاح ما، این چراغ روشن بود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود، یک کسى آمد (به حسب آن چیزى که نقل شده است ) کسى آمد با حضرت صحبت بکند حضرت آن چراغ را خاموش کرد گفت آن وقت که این روشن بود براى حساب بیت المال مسلمان ها بود حالا که خواهید با من صحبت کنید مربوط به این نیست من چراغ را خاموش کردم ، مال مردم ، مال بیت المال است ، من حق ندارم .


و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

تاریخ : 8/8/57



ارسال شده در توسط پلاک