سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سابقون

هوالمحبوب

 

سرپیوند تو تنها نه دل حافظ راست                         کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم                               که پریشانی این سلسله را آخر نیست

سه چهار سال پیش وقتی پامو تو دفتر گذاشتم فکرش رو هم نمی کردم که یه وقتی از دلتنگی برای بچه ها گریه ام بگیره!

این روزها خیلی تنهام . دلم تنگه برای اون روزایی که با ط.الف و ال . ب از کله صبح تا اذان مغرب می دویدیم دنبال هماهنگ کردن مثلا همایشی که جز برو بچه های خودمون یا نهایت چند نفر از بچه های کلاس تعطیل شده ی حاج آقا رحیمی کسی توی سالنش نمی نشست.

اما سری بود توی همین دویدن ها که همه مون خوب می فهمیمش.این روزها با آدم ها که حرف می زنم حس میکنم حرف هام می خوره به دیوار وبعد بر می گرده...

دلم تنگه فرمانده...

ای کاش دوباره حاج احمد بیاد و دعوتمون کنه غرب و با غذاهای جامونده و حال گیری ها و دعواها و جر وبحث هاش پذیرایی مون کنه...

دلم تنگه برای مویه ها و دلتنگی های حاج جعفر جهروتی توی سه راهی شهادت...

دلم تنگه برای همه چیز هایی که دوباره اون فضا ها و آسودگی هارو زنده کنه...


ارسال شده در توسط م . کاظم زاده