هوالعزیز
|
|
یکی از برجستهترین وجوه شخصیت شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، قدرت مدیریت، سازماندهی و نظم رفتاری ایشان بود. در این زمینه، سخنهای متعددی گفته و مقالات فراوانی نوشته شده است و هر یک به جنبهای از این خصیصة ایشان اشاره کردهاند. در این مقاله، ما سیر فعالیت و زندگی ایشان را طبق همین مسئله بررسی میکنیم و با اشاره به مراحل گوناگون فعالیت سیاسی شهید بهشتی، میکوشیم درسنامهای برای نسل نو ارائه دهیم؛ در واقع الگو و نمادی برای عمل، اندیشه و حرکت بر بسترهای متعدد. ویژگی اصلی و اساسی این مراحل که ما از آن با عنوان «ادوار حیات» یاد میکنیم، تفاوتهای هر یک با دیگری و انطباق آگاهانة شهید بهشتی با تکتک این دورههاست. ادواری شامل زمان فعالیت در حوزه آموزشی، بسترسازی، سیاستگری و سیاستورزی، مدیریت نیروهای انسانی، مبارزه و مدیریت اداری که هر یک دشواریهای خاصی دارد و با دیگری بسیار متفاوت است و نشانههایی از ابعاد مختلف شخصیت دکتر بهشتی را بهخوبی نشان میدهد. حُسن این کار در این نکته نهفته است که بخشی از واقعیت تاریخی این مرد برجسته و کمنظیر، در ضمن بررسی هریک از این مراحل، تا حدودی جلوهگر میشود و مسیر حیات او بهتر شناخته خواهد شد. تا آنجا که منابع و خاطرات بهجامانده از شهید بهشتی و برخی دوستان دوران تحصیل ایشان نشان میدهد، دکتر بهشتی، هیچگاه به تحصیل سنتّی و محدود در مرحلهای خاص بسنده نکرد. او ضمن تلمّذ در محضر بهترین استادان علم اصول و فقه، در عرصههای فلسفه، کلام، منطق، تفسیر، اخلاق و تاریخ نیز اهتمام و توجهی ویژه مبذول میداشت. شهید بهشتی اهمیت علوم و زبانهای جدید را درک کرد و با وجود برخی سنّتگراییهای قشری و برخی طعن و کنایههای رایج در محیطهای مذکور، آموختن زبان انگلیسی را سرلوحة کار خود قرار داد. بهشتی با جدّ و جهدی فراوان، وارد دانشگاه شد و همان اهمیت آموزش علوم حوزوی را در محیط دانشگاه تا بالاترین مدارج پیگیری کرد. دکتر بهشتی به یکی از معروفترین اسلامشناسان و روحانیان شناختهشده در دانشگاهها و محیطهای مرتبط با نسل جوان بدل شد و این امر را از حضور مستمر وی در جلسات انجمنهای اسلامی و مراکز دانشگاهی و مساجد مرکز تجمع این گروهها میتوان دریافت. دکتر بهشتی پیش از آغاز دهة چهل که ظهور روحانیان مبارز و سیاستگرِ پیرو امام خمینی، ویژگی خاصی بدان میبخشد، اهمیت زبان سهل و ممتنع فارسی را در توضیح، تدوین و ترویج علوم دینی دریافته بود. در نیمه دوم دهة 30 و اواخر عمر مرجع تقلید شیعیان جهان، آیتالله العظمی بروجردی، شهید بهشتی با نگارش مقالات متعدد در نشریات «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع»، در زمینههای نوگرایانهای نظیر مدیریت در اسلام، کوشید رابطهای وثیق با نسل جدید و جوانان شهرها برقرار کند. این تجربه بعدها در تدوین کتب درسی و کتب مدون در باب شناخت و فرهنگ و تمدن اسلامی بسیار به کار ایشان آمد. اساساً دکتر بهشتی با توجه به مقتضیات زمان و مسائل نوین، پاسخگوی عصر و نسلی بسیار مشتاق و پُرتکاپو بود. دکتر بهشتی از برجستهترین رجال سیاسی ایران از شروع نهضت امام خمینی در اوایل دهة 40 هجری شمسی بود. وی با توجه به گسترة نهضت امام، لزوم هدایت مبارزان و گروههای سیاسی را حسّ کرده و کوشید آنها را در مسیر مستقیم دیانت حفظ کند. آفت «مبارزة مطلق» که سرانجام به عملگرایی، تروریسم و الحاد میانجامید، خطری بود که دائماً در کمین جوانان مبارز دیده میشد. دکتر بهشتی با اینکه تظاهر به مبارزه و شورشی بودن نمیکرد در رأس هرم نهضت اسلامی قرار داشت. نخستین دورة این فعالیت، آموزش فکری و ایدئولوژیکی و پاسخگویی به پرسشهای اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود. گروهی که در همان ابتدای دهة چهل با ترور حسنعلی منصور، مسیر تاریخ معاصر را دگرگون کردند. دکتر بهشتی از آغاز تحصیل و حضور در حوزههای علمیه، متوجه لزوم تحول و بهبود وضعیت نظام درسی و مناسبات حوزوی شده بود. او در زمان حیات آیتالله بروجردی، همراه با امام خمینی، امام موسیصدر، آیتالله مطهری و جمعی دیگر از زبدگان حوزههای علمیه، کوشید تا تحول و تغییری در تدریس و تعلیم حوزههای علمیه ایجاد کند و سامان مشخصتری در جهت تعمیق علوم دینی بدان ببخشد. پس از فوت آیتالله بروجردی، با وجود خیزشهای سیاسی وسیع، ایشان همچنان بر این مسئله پافشاری میکرد. از جمله فعالیتهای ایشان در این زمینه، همکاری با استاد مطهری و آیتالله طالقانی و دیگران در تدوین کتاب «مرجعیت و روحانیت» بود که شرکت سهامی انتشار آن را منتشر کرد. بعدها در مدیریت مدرسة علمیه حقانی و کیفیت تعلیم و تعلّم و دروس آن مدرسه، تجارب مهم آیتالله بهشتی در این خصوص، بهخوبی هویدا شد. شهید بهشتی با توجه به مسائل و تحولات فکری در دهههای چهل و پنجاه، بهتدریج، روش معتدلی را برای تحول انتخاب کرد. این روش معتدل، دوری از افراط و تفریط گروههای نوگرا و سنتگرا و بهرهگیری از ظرفیت مثبت هر یک از آنها بود. وی بر سه رکن «تحولخواهی»، «تعمیق فکر دینی» و «وحدت اسلامی» تأکید میکرد. متأسفانه برخی افراد سطحینگر، تحولخواهی او را تقلید از روشنفکران، تعمیق فکر دینی را متأثر از کلام مسیحی و بدعت در علوم سنتی و گرایش به وحدت اسلامی را سنّیگری و حتی متأثر از وهابیّت قلمداد کردند. اما مقام علمی شهید بهشتی، مجال را برای طرح چنین اتهاماتی تنگ میکرد تا جایی که کمتر کسی از آشنایان چنین اتهاماتی را میپذیرفت، بلکه برعکس، آن استاد والامقام، همواره با متانت از ظرفیت همة گروهها و دیدگاهها برای پیشبرد امور فرهنگی و تحولات دینی بهره میگرفت. حضور همزمان شهید بهشتی در حوزة قم، دانشکده الهیات و حسینیه ارشاد، نشاندهندة فعالیت برای پیشبرد این تحول است. دکتر بهشتی از آنجا که نگرشی عمیق به امر مبارزه داشت، هیچگاه از زیربنای فرهنگی مبارزه غفلت نورزید. او همواره میکوشید تا مبارزانی اندیشمند و اندیشمندانی مبارز تربیت کند. افرادی که همزمان قادر به درک عمیق شرایط و تحلیل آن بر اساس مبانی ایدئولوژیکی اسلامی باشند و قدرت تصمیمگیری به سود نهضت اسلامی را با خود حمل کنند. به همین منظور، بهرغم جوّ نامناسب قبل از انقلاب، وی با شهید دکتر محمدجواد باهنر و حجتالاسلام علی گلزاده غفوری، شروع به تدوین کتب درسی تعلیمات دینی برای دبیرستانها و مدارس راهنمایی کرد. تدوین این کتب، نقشی اساسی در جریان تحولات زیربنایی فرهنگ اسلامی به سود انقلاب اسلامی داشت. در حقیقت ظرفیت نهایی مبارزه را تکمیل و این فرهنگ را در سراسر کشور وارد ذهن و زبان فرزندان این مرز و بوم کرد. اگر دکتر بهشتی و برخی یارانش در امر تدوین کتب درسی به چنین توفیقی دست یافتند، نتیجه و محصول تجارب آموزشی آنان بود. بهشتی معلّمی سختکوش و منضبط بود که از این طریق ارتزاق میکرد. وی در دبیرستانهای قم، زبان انگلیسی تدریس میکرد و در تأسیس و ادارة برخی مؤسسات و مدارس خصوصی نیز نقشی مؤثر ایفا کرد. بهشتی میکوشید به بالاترین کیفیت آموزش دست یابد. کیفیتی ورای روابط موجود و مألوف که بیانگر شیوههای مناسب آموزش علوم دینی باشد و بتواند تأثیری ماندگار بر نوجوانان و جوانان بگذارد. هنگامی که مدرسة علمیة حقانی تأسیس شد، دکتر بهشتی به همراه شهید قدوسی، برنامهای تازه برای آموزش و تدوین برنامههای درسی طراحی کرد. برنامهریزی، تعلیم و امتحانات این مدرسه، بخشی از آرزوی شهید بهشتی برای تحول و نظاممند ساختن حوزههای علمیه بود. او میکوشید با اقتدار، اهمیت و ضرورت آن را در حوزههای علمیه گوشزد کند و بیاموزد که جهان جدید، الزامات جدیدی دارد و بدون توجه به این الزامات و ایجاد شرایط متناسب با آن، طلاب و روحانیان حوزههای علمیه قادر به ادامة رقابت با جریانات فکری، عقاید، ایدئولوژیها و حتی جریانات سیاسی نخواهند بود. حتی در مقابل مخاطبان جوان و نوجوی خود نیز قادر به پاسخگویی نیستند و لذا باید خود را در این مسیر قرار دهند و با تجهیز خود با علوم، زبانها و مراتب جدیدی از دانش به آینده بیندیشند. دکتر بهشتی نگاهی محدود و محلّی به مسائل نداشت. او مسائل را در ابعادی جهانی مورد توجه و تحلیل قرار میداد. نگرش او به ساماندهی مرکز اسلامی هامبورگ و ارتباط وی با انجمنهای اسلامی فعال در اروپا، از روشنترین و مهمترین جنبههای فعالیت فرهنگی و سیاسی ایشان بود. بهشتی به شکلی فراگیر و جهانی کوشید تا با مجموعهای از مبارزان مسلمان ایرانی در سراسر جهان رابطه برقرار کند. علاوه بر این، آموزش زبان آلمانی و مطالعة متون پایة سیاسی و اقتصادی، حتی کتب آباءِ مارکسیسم، نمونهای از تلاشهای این مرد یگانه و پُرتلاش است. بهشتی در آلمان، بهتدریج متوجه تغییرات سیاسی در جهان و منطقه، خصوصاً در خاورمیانه شد و از آن برای انقلاب اسلامی استفاده کرد. مدّت فعالیت شهید بهشتی در مرکز و مسجد اسلامی هامبورگ بهتدریج از توجّه کمّی به امور ساختمان و بنا و وجوهات، وارد کیفیت شد و به مسائل مهمتری نظیر آموزش، سازماندهی، تبلیغ، مباحثه و برنامهریزی برای فرهنگ نوین تشیع ارتقا یافت. شکوفاترین دورة حیات مرکز همین دوره بود که حتی برخی از افراد کنفدراسیون و چپ سیاسی نیز، تحت تأثیر مذاکره و فعالیتهای شهید بهشتی قرار گرفتند و بعدها از آن یاد کردند. در دهة پنجاه که مبارزة سیاسی به امری فراگیر بدل شد و تقریباً همة افراد بصیر و ژرفنگر، متوجه وخامت وضع حکومت پهلوی شدند، شهید بهشتی به مسئلهای مهمتر میاندیشید. مسئلهای که تا آخرین روزهای حیات وی بر جا بود و دغدغة اساسی آن مرد اندیشمند و آیندهنگر محسوب میشد. دکتر بهشتی برخلاف بسیاری از مبارزان که تنها به حذف و سقوط حکومت شاه توجه میکردند و به دوران پس از سقوط و شرایط متفاوت و پیچیدة آن نمیاندیشیدند، همواره به این موضوع میاندیشید و در جهت رفع کاستیها عمل میکرد. او مهمترین نقص در این زمینه، یعنی تشکیل حکومت جایگزین را فقدان گروههای مناسب و تشکیلات کارآمد میدانست. بحث حکومت اسلامی، نه با جزئیات، بلکه با توسع بیشتر از میانة دهة چهل مطرح بود و در دهة پنجاه، کسی در موجودیت بلافصل آن، پس از سقوط رژیم شاه تردید نمیکرد، اما دربارة کیفیت و ماهیت آن هنوز بررسی درستی انجام نگرفته بود. تنها دیدگاه فقهی و کلی امام خمینی در دروس معروف ایشان در نجف، به نام «ولایت فقیه» تا حدودی مطرح شده بود. دکتر بهشتی کمی عملگراتر و عینیتر به قضایا مینگریست. او خلأ و شکافی را در این عرصه میدید که اگر پُر نمیشد، میتوانست در شرایط مثبت انقلاب در مرحلة پیروزی، تأثیر نامطلوب بگذارد. این مسئله، فقدان کادرهای مناسب و متشکل و سازمانیافته در نظام یا وضعیت جدید بود. از اواسط دهة چهل، بهتدریج دایرة روابط شهید بهشتی با طیفهای مختلف جوانان، اعم از طلّاب و دانشجویان گسترش یافت. در این طیف، بسیاری از مدیران و دولتمردان و سازماندهندگان نظام پس از انقلاب جای داشتند. شاید در اواسط دهة 50 هنوز هیچیک از رهبران و نظریهپردازان انقلاب، بهسرعت اعجابآور انقلاب در نابودی رژیم پهلوی باور نداشت و بدان نمیاندیشید، امّا بهشتی خود را برای این شرایط تازه و تطبیق با دشواریهای آن آماده میساخت. «کادرسازی»، مرکز این آمادگی انقلابی و خردمندانه بود. در اوایل دهة 50، گروههای سیاسی هوادار جنگ زیرزمینی و چریکی، نیروهای غالب مبارزه بودند و جذابیت این گروهها برای جوانان چنان بود که عرصه را برای عرضة سایر دیدگاهها و روشهای مبارزه تنگ میکرد. اما بهتدریج با به بنبست رسیدن این گروهها در عرصة نظری و عملی، خصوصاً زوال و فروپاشی سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق، توجه مردم و مبارزان به روحانیان افزایش یافت. در میانه دهة 50، شهید آیتالله مرتضی مطهری طی سفری به نجف اشرف، پس از ملاقات با امام خمینی، با دستورالعملهای تازهای به کشور بازگشت. شهید مطهری به همراه شهید بهشتی و جمعی دیگر از روحانیان در مشهد، اقدام به سامان دادن سازمانی به نام جامعة روحانیت مبارز کردند. این تشکل که ابتدا در تهران متمرکز بود و با گسترش انقلاب به تشکّلی سراسری در کشور بدل شد، از مهمترین عرصههای رهبری مبارزات دینی ـ مردمی در انقلاب ایران و دریچهای برای ورود سامانمند روحانیان به سیاست بود. نخستین فعالیت در این عرصه، نگارش اساسنامه و آییننامه تشکیلات بود. این امر را هاشمی رفسنجانی در شرایط دشوار زندان به عهده گرفت و اساسنامه را نوشت. روحانیان درون و بیرون زندان آن را تأیید کردند و از آن پس، تحت این نام، اطلاعیهها، اعلامیهها، بیانیهها و دستورالعملهای بسیاری منتشر شد و در هدایت مبارزات مردم تأثیر گذاشت. تشکیل و ساماندهی این جامعه، با توجه به نقش، نفوذ و حیطة وسیع مخاطبان روحانیان در اقصا نقاط کشور، یکی از مهمترین امکانات هدایتی را در اختیار انقلاب و امام خمینی قرار داد و اتفاقاً درست در بزنگاه انقلاب، اواخر سال 1356 و سراسر سال 1357، تشکل روحانیت مبارز، توانست نقش و تأثیری مستقیم و عظیم در سرنوشت سیاسی ملّت ایران بگذارد. وقتی امام خمینی عازم پاریس و ساکن نوفللوشاتو شد، ضرورت نظاممند شدن دستگاه رهبری انقلاب و رهبری حرکتهای انقلابی، بیشتر و بیشتر شد. در این زمان نیز، در پاییز 1357 دیدار مجدّدی میان شهید آیتالله مطهری و امام خمینی صورت گرفت و امام دستور تشکیل شورای انقلاب به زعامت و محوریت پنج تن از روحانیان برجسته و معتمد ایشان را صادر کردند. پس از آن در ملاقات مجددی میان امام و آیتالله موسوی اردبیلی، دستورات مشخصتری ارائه و تصمیمات دقیقتری در این زمینه اتخاذ شد. دکتر بهشتی که مدت طولانیتری با حضرت امام در پاریس مأنوس بود و در ضمن با اغلب رجال و شخصیتهای حاضر در فرانسه و اروپا، آشنایی و مراوده داشت، نقشی منحصر به فرد در تشکیل شورای انقلاب اسلامی و تأثیر آن در داخل و خارج کشور ایفا کرد. آیتالله مطهری، شهید دکتر بهشتی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله هاشمی رفسنجانی و اندکی بعد مقام معظم رهبری، نخستین هستة شورای انقلاب را تشکیل دادند. پس از چندی با حضور مهندس مهدی بازرگان، آیتالله سید محمود طالقانی، آیتالله حسینعلی منتظری، دکتر یدالله سحابی، دکتر شیبانی، دکتر یزدی، تیمسار قرهنی، تیمسار مسعودی، دکتر حبیبی و ... این شورا رسماً تشکیل شد و آغاز به کار کرد. جلسات شورا در اواخر پاییز و اوایل زمستان 1357 عمدتاً معطوف به جلب اعضا و دستور کارهای مناسب بود؛ اما با شتاب گرفتن روند انقلاب، به امور ساماندهی نفت، اعتصابات، راهپیماییها و ... اهتمام ورزیدند. دکتر بهشتی در همة این موارد نقشی محوری داشت. او با نظم و پشتکار، به سختی کار میکرد و در مجموع به یاری همة اعضا و رفع موانع میپرداخت. در یک برهه، مسئولیت دیدارهایی سرنوشتساز با سران ارتش را بر عهده گرفت و در مرحلهای دیگر برای روشن شدن وضع دولت شاهپور بختیار اقدامات پیچیده، مهم و سرنوشتسازی انجام داد. او به مذاکره و دیپلماسی، در عین مبارزه و نبرد بیامان اعتقاد داشت و به این امر، در همة سطوح، توصیه میکرد. هنگام تحصن روحانیت مبارز در مسجد دانشگاه تهران، خطابه و رهنمودهای شهید بهشتی تأثیری مهم در جمع داشت. ایدة سازماندهی و ایجاد تشکل، از نظر دکتر بهشتی، تنها به روحانیت مبارز و شورای انقلاب ختم نمیشد. بهشتی به لزوم کار فراگیر حزبی برای شرکت کردن در رفراندومها و ایجاد تشکلهای سراسری اعتقاد داشت. از نظر او، حزب همچون بازوی سیاسی نظامِ قانونمند عمل میکرد و امکان مشارکت همة آحاد کشور را در عرصة سیاسی فراهم میآورد. به همین علت ورای هر آرزو و عقیدهای، با توجه به سرشت خاص انقلاب اسلامی، وی جلسات اولیه تشکیل حزب را در منزل خود و برخی یارانش برگزار کرد و گروه وسیعی از مبارزان را در تشکیل شورای مرکزی آن دخیل کرد. بهشتی با تشکیل حزب جمهوری اسلامی و سپس انتشار روزنامة ارگان این حزب در صدر انقلاب، رقابتی فشرده و زودهنگام را با گروههای متشکلتر و مدعیتر، خصوصاً چپها، مجاهدین و ملّیگرایان آغاز کرد. مزیت حزب، وسعت آن در سراسر کشور بود و با وجود تجربههای اندک، تا سال 1360، حزب جمهوری اسلامی تأثیری اساسی بر سرنوشت سیاسی کشور برجای گذاشت. قلب و مغز متفکر و بنیانگذار واقعی حزب، بیشک کسی جز شهید بهشتی نبود. دکتر بهشتی در تابستان 1358، یعنی بحرانیترین لحظات تاریخ انقلاب اسلامی، در رأس مجلس خبرگان برای بررسی پیشنویس قانون اساسی قرار گرفت. جلسات مجلس مستقیماً از رادیو و تلویزیون پخش میشد. بعدها نیز دبیرخانه مجلس آن را به منزلة سند مهم انقلاب منتشر کرد. تدبیر، برهان و شخصیت دکتر بهشتی در سراسر جلسات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی از خلال آن جلسات و این مکتوبات کاملاً هویداست و تأثیر وی بر تکتک اصول قانون اساسی آشکار است. بهشتی با جهت دادن، جمع کردن و مدیریت موضوعها، کار قانون را به سرانجامی نسبی و موفق رساند و در اواخر پاییز 1358، سرانجام، قانون و متن نهایی به تصویب ملّت و توشیح امام رسید. رفع خلأ قانونی سبب شد تا در پایان همان سال، انتخابات ریاستجمهوری و اندکی پس از آن نخستین مجلس شورای جمهوری اسلامی ایران تشکیل شود. تشکیل سریع این نهادها، در کنار توزیع قوا و تفکیک مسئولیتها، قدرتی ویژه به انقلاب و مصونیتی فراوان به نظام جدید بخشید. تشکیل سپاه پاسداران، قانونی شدن فعالیت نهادها و صدها مسئله دیگر، از تبعات این قانون مهم و بنیادین بود. حضور دکتر بهشتی در مقام رئیس دیوان عالی کشور در رأس قوه قضاییه، از مهمترین مراحل فعالیتهای ایشان بود. دکتر بهشتی در حساسترین دورة سیاسی پس از انقلاب، در رأس قوه قضاییه قرار گرفت. وی سامانی مجدد و اعتماد بهنفسی تازه به دستگاه قضایی کشور داد. کار او به حدّی متکی به قوانین و دقیق بود که به احیای قوة قضاییه انجامید و کارآمدی فوقالعاده و اعجابانگیز بدان بخشید. دکتر بهشتی گاهی به قیمت رنجاندن دوستان خود، بر روندهای قانون و مراعات قوانین مدنی و جزایی تأکید میورزید. در این زمینه مثالها چنان زیاد است که لزومی به بیان ندارد. اما نمیتوان این مرحله از حیات مدیریتی و سیاسی ایشان را مرور نکرد، زیرا رنج و دغدغه و تهمتها و مزاحمتهای فراوانی برای آن بزرگمرد در این دوره به وجود آمد و او با تداوم کار و فعالیت خود، اجازه نداد این مسائل بر امور کشور تأثیر بگذارد. شهید بهشتی، ویژگیهایی داشت که با توجه به دوران حیات وی، این خصوصیات از جمله برجستگیها و ارزشهای شخصیت ایشان است. بهشتی به آراستگی و نظافت بسیار اهمیت میداد. لباس خود را تمیز و بسیار مرتب برمیگزید و استفاده میکرد. عمامه و عبای او در حدّ مقدور و متناسب بر تن و قامت بلند او جای گرفته بود. این امر، یادآور رفتار پیامبر گرامی اسلام (ص) بود که به ظاهر خود، همچون امری مهم توجه میکرد. بهشتی برخلاف بسیاری از قشریون، استفادة درست از امکانات زندگی را میستود و خود در این امر، پیشگام بود. خانه، اتومبیل و امکانات مناسب را وسیلهای برای پیشبرد اهداف خود میدانست. اسراف نمیکرد، تظاهر نمیکرد و اشرافیتی در زندگی نداشت. سمر پورمحسن- شماره33سوره |