--
برای آیاتالقرمزی، دختر مظلوم بحرین
این آیهها که برزبان تو جاریست
نه فریاد خشم است
نه شعر سکوت
لختی غیرت
لختی اشک
مادر! اینهمه رنج از درد زاده شدن است؟
از سودای شیعه ماندن؟
از زبان سرخی است که بر نیزه اذان گفت؟
مادر! این سرزمین نامش کربلاست ..؟
بحرین، مدینه ثانی
در پیادهروهای سنگفرش ات
رودی از اشک مادرم جاری است
اُف بر تو...
در کوچههای تو، زهرا دوباره سیلی خورد
در کوچههای ات آفتابی بود که تیره شد
اذا الشمس کوّرت....
آه
ماهپاره برادرم،
دو تکه گشت
انشقتالقمر... [1]
بحرین ِ هرروز کربلا،
برای سربُریدن شیعه
به بهانه آب احتیاجی نیست
این رنج دختران شیعه است
بیبرادر، بیهمسر ، بیپدر ، یا ولدی ...
هنوز هم مظلومیت دخترانِ شیعه
از فاطمه تا زینب...
از زینب تا رقیه...
از رقیه تا آیات ... [2]
آه شیخ...[3]
من شعر را بستر خود ساختهام
به جای خاک گور...
غزلی عاشقانه گفتهام،
برای سنگ مزارم...
حتی اگر گمنام بمیرم...
یا مانند مادرم بدون مزار... [4]
آه شیخ
در میدان “اللولوء”،
که مانند خانه مادرم با خاک یکسانش کردی...
در عظمتت شعری سرودهام...!
و هجوی طنزگونه نثار تو کردهام...
برای روزی که تاریخ تو را جستجو میکند،
در کتابچه سرگذشتش
یا حتی در گوگل...
شعر من تورا لگدمال خواهد کرد
حتی وقتی زیر شکنجه دژخیمانت
قصیدهای میخوانم برای آزادی
غزلی برای سرخ مردن
نام من آیات است...
ای ملعون ...
منامه،
مسجدالنبی زیاد دارد[5]
و فاطمه .. که نام تمام مادران من است...
و عشقی که، زمین بخورد و سیلی...
و باز برخیزد و باز سیلی...
و باز هم حکایت در و دیوار...
در کوچههای امروز تو
میشود باطوم، میشود شکنجه، میشود شلاق
میشود تن پاره و سوخته من
اما هنوز من هستم...
به خلیج فارس...
به پایگاه ناوگان پنجم آمریکا
به سرزمین 85 درصدی من[6]
خوش آمدید
برادران سعودی
میراثخوران خلیفه ثانی
برادران عزیزِ قنفض[7] و شمر
من قربانیام
اگرچه دخترم، اما
اسماعیلم برای قربانگاه شما
بحرین،...