سلام مثل اینکه دل همه تنگه، واسه اون دفتر قشنگه، که رفاقت بین آدماش خالی از هر آب ورنگه، میون این دنیاکه صحن آیینه هاش پر از زنگه و کم نیست دلایی که جنسشون از سنگه ، بی خیال غم دنیا وما فیها و ما فینا !دور هم یه لقمه شعر بزنیم...
جاده مانده است و من و این سر باقیمانده رمقی نیست در این پیکر باقیمانده
نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی هیچ کس نیست در این سنگر باقیمانده
تویی آن آتش سوزندهی خاموششده منم این سردی خاکستر باقیمانده
گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده، باز شرمندهام از این سر باقیمانده
روز و شب گرم عزاداری شببوهاییم، من و این باغچهی پرپر باقیمانده
پیشکش باد به یکرنگیات ای مردترین! آخرین بیت در این دفتر باقیمانده:
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان! با توام ای یل نامآور باقیمانده
سعید بیابانکی
ارسال شده در
89/7/12:: 10:56 عصر
توسط س . ا . میر اسماعیلی