روابط شما با آیتالله خامنهای در گذشته پر از تنش بوده. آیا فکر میکنید این تنش در صورت انتخاب مجدد شما ادامه خواهد داشت؟ آیا میتوانید به ما بگویید در جلسه هفته قبل بین شما چه گذشت؟
در زمان نخستوزیری من (1981 تا 1989) تنش وجود داشت، اما به دلیل مشکلات ساختاری قدرت بود. این مشکلات با بازبینی قانون اساسی در سال 1989 برطرف شد. حالا مدیریت رهبر معظم به عنوان ولی فقیه در کشور ما و روابطش با سایر ارگانها و نهادها، از جمله سازمانهای دولتی کاملا روشن است. بدیهی است چشمانداز همکاری برای پیشرفت کشور بسیار خوب است.
جلسه هفته گذشته شما با او چطور بود؟
بسیار مثبت بود.
آیا مشکلی با کاندیداتوری شما داشت؟
نه، هیچ مشکلی. ایشان موضعی بیطرفانه در انتخابات آتی دارد. ایشان در سخنرانیاش در مشهد به این موضوع اشاره کرد و در دیدار با من هم آن را تکرار نمود. ما رابطه زیادی با هم داریم و بر سر مسائل گوناگون بحث میکنیم. جلسه اخیر هم بسیار خوب و مثبت بود.
آیا آیتالله خامنهای پیشنهاد مشخصی داشت؟
نه، ما تنها درباره مشکلات کشور بحث کردیم.
آیا در برخی زمینهها با او تفاوتهایی اساسی دارید؟
نه.
آیا دلیل اصلی این که در 20 سال گذشته در صحنه سیاسی کشور حضور نداشتید، تفاوتهای شما با ایشان در گذشته بود؟
نه. من اعتقاد داشتم جمهوری اسلامی وضعیتی باثبات دارد و سیاستمداران متفاوت میتوانند بیایند و بروند. دغدغهای درباره این که چه کسی رییس جمهور باشد نداشتم. همچنین به فرهنگ علاقهمند بودم و به همین دلیل به سمت فعالیتهای فرهنگی رفتم. البته در این دوره مشاور مقامات ارشد کشور بودم. همچنین عضو شورای انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بودهام. لازمه داشتن این پستها این بود که مسائل سیاسی و اجرایی را دنبال کنم. این ربطی به مشکلات در دوران جنگ ندارد. آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی کاندیدایی بسیار قدرتمند و قوی بود. بعد آقای محمد خاتمی آمد. اما فکر کردم که بهتر است در این دوره به میدان بیایم.
آیا آقای احمدینژاد را خطری برای ایران و نظام سیاسی جمهوری اسلامی میدانید؟
آقای احمدینژاد رییس جمهور ماست و به همین دلیل به او احترام میگذارم. انتقاداتی درباره نظرات و رفتار ایشان وجود دارد. این در کشورهایی مثل ما، که در آنها آزادی وجود دارد، طبیعی است. من خود آقای احمدینژاد را خطر نمیبینم.
پس چه خطری را مشاهده کردید؟
به نظر من کشور میتواند بهتر اداره شود و سیاستهای مالی، اقتصادی، فرهنگی و خارجی موثرتری میتوان به کار برد. در سیاست خارجی میتوانیم رابطه بهتری با دنیا داشته باشیم و این میتواند برای توسعه کشور ما بسیار مهم باشد.
بسیاری از منتقدان آقای احمدینژاد اعتقاد دارند اگر او مجددا انتخاب شود کشور به بحران خواهد رفت. آیا شما موافقید؟
نمیخواهم این را بگویم و دوست ندارم از کلمات خشن استفاده کنم.
فکر میکنید اگر انتخاب شوید مورد حمایت آیتالله خامنهای خواهید بود؟
کاملا طبیعی است که رهبر معظم هر دولتی که با حمایت رای مردم بر سر کار بیاید را حمایت خواهد کرد. این حمایت میتواند در صورتی که سیاستهای دولت نزدیک به نظرات رهبر معظم باشد بیشتر هم شود.
آیا سعی خواهید کرد سیاستهایتان را نزدیک به نظرات رهبر معظم انتخاب کنید؟
بله. کشور هر قدر در سیاستهای بنیادی بیشتر به سمت اجماع حرکت کند بهتر اداره خواهد شد. اما باید در نظر داشته باشید که یکی از مهمترین مسئولیتهای رهبر تصویب و ابلاغ سیاستهای کلانی است که ابتدا در مجمع تشخیص مصلحت نظام بر سر آنها بحث شده و سپس ایشان بر آنها صحه گذاشتهاند و به سازمانها اعلام کردهاند. تعهد دولت به این سیاستهای عمومی میتواند بهترین روابط را بین دولت و رهبر برقرار کند.
برای مدتی از صحنه سیاسی کشور دور بودید و جوانان ایران شاید شما را نشناسند، چرا آنها به شما رای خواهند داد؟
جوانان به روشنی حق دارند به هر فردی که میخواهند رای دهند. من تا روز انتخابات سیاستهای خودم را در زمینه مسائلی مانند فرهنگ با دقت شرح خواهم داد و درباره دغدغههای آنها مثل مسکن، اشتغال و ازدواج سخن خواهم گفت. اگر جوانان فکر کنند این سیاستها پاسخگوی نیازهایشان است، طبیعی است که به من رای خواهند داد و اگر هم نه که به من رای نمیدهند.
آیا رویکرد خاصی برای این دارید که جوانان را متقاعد سازید که نامزد مطلوب آنها هستید؟
به نظرم باید به جوانان اعتماد کرد. من بدبینی بعضی سیاستمداران نسبت به آنها را ندارم. بعضی تغییرات جزئی در ظاهر جوانان نباید باعث شود فکر کنیم آنها هویتی ضد ملی پیدا کردهاند. فکر نمیکنم آنها ظاهرشان را چنان تغییر داده باشند که نتوانیم بشناسیمشان. فکر میکنم جوانان ما خیلی خوب و خلاق هستند و حقیقتا انسانهای محجوبی هستند که به گذشته و فرهنگ غنیشان میبالند.
چطور آراءشان را جذب میکنید؟
سعی خواهم کرد در این یک ماه باقی مانده بر سر این مسائل با آنها بحث کنم و فکر میکنم آنها سیگنالهایی که به سمتشان میفرستم را با نگاهی مثبت دریافت میکنند.
جامعه تجاری ایران هنوز به یاد دارند که در دهه 80 میلادی قصد داشتید ساختمان اتاق بازرگانی را با بولدوزر خراب کنید تا به آوارگان جنگ پناهگاه بدهید. این باعث میشود مردم نگران سیاستهای اقتصادی شما باشند.
ساختمانی که میگویید را یادم نیست. البته ما رابطه خوبی با اتاق بازرگانی نداشتیم، و این به روال انتخابات در اتاق و سیاستهای مربوط به جنگ میشد. ولی ما ساختمان را خراب نکردیم. طبیعی است که در پایان جنگ، دیگر دلیلی برای این رویاروییها وجود نداشت. من اعتقاد به حضور قدرتمند بخش خصوصی، به ویژه در بخش تولید دارم. همچنین به نظر من باید بهترین استفادهها را از امتیازات نسبی ایران در تجارت انجام داد. به نظر من آنهایی که به فکر کشور و اقتصاد هستند، از جمله اتاق بازرگانی، از این رویکرد استقبال خواهند کرد و رابطه خوبی با دولت برقرار خواهند نمود.
پس انتظار ندارید با جامعه تجاری دچار تنش شوید؟
نه. برای رفع مشکل بیکاری احتیاج به بخش خصوصی داریم. تلاش برای حل این مسائل با سرمایهگذاریهای دولتی آینده روشنی نخواهد داشت.
برنامه اقتصادی شما چیست؟
به نظر من فرصتهای متعددی در کشور ما وجود دارد. نقش دولت میتواند راهنمایی به سمت اقتصاد ملی قدرتمند باشد. ما بیش از حد اجازه واردات دادهایم. در این سیاست باید تجدید نظر کرد. باید گامهای بزرگتری برای حمایت از اقتصاد ملیمان برداریم.
آیا قصد محدود کردن واردات را داریم؟
به نظر من نمیتوان یک نسخه واحد تجویز کرد. باید ببینیم چه بخشهایی باید در چه بازهای از زمان محدود شوند. باید به تدریج بخشهایی که در آنها امتیازات نسبی داریم را فعالتر سازیم.
یک مثال میزنید؟
بسیاری از کارخانهها هستند که 50 تا 60 سال پیش ساخته شدهاند و ظرفیت بالایی دارند و عالی کار کردهاند. اما آنها نمیتوانند با محصولات خارجی رقابت کنند، چون این محصولات به روشهای مختلفی وارد کشور میشود. آنها خودشان هم واردکننده شدهاند. باید این روند را متوقف کرد. این را در بخشهای مختلفی میتوانید ببینید.
با یارانهها چه خواهید کرد؟
یارانهها باید هدفمند شوند. اصل دادن یارانهها تا حدی قابل قبول است، اما باید هدفمند شوند و روشن شود چرا داریم یارانه میدهیم. یارانهها باید در خدمت اقتصاد ملی قدرتمند باشند، به حفاظت از منابع کمک کنند و طبقات پایین جامعه را حمایت نمایند. هدفمند کردن یارانهها باید به تدریج انجام شود. به دلیل ساختار اقتصادی ما و یارانههای زیادی که برای کالاهای اصلی متفاوت میدهیم، هر توقف ناگهانی پرداخت یارانهها شوک وارد خواهد کرد.
منظور شما از هدفمند ساختن «تدریجی» یارانهها چیست و چه زمانی را برای انجام این کار در نظر دارید؟ ده سال؟
شاید بتوانیم این را در دو برنامه پنجساله به طور کامل پیادهسازی کنیم. مهمترین بخش، یارانه انرژی است و باید به تدریج روی آن کار کنیم.
سیاستهای اقتصادی خود را چطور اولویتبندی میکنید؟ سه اولویت اصلی خود را نام ببرید.
باید مرتبا روی تورم، بیکاری و بهبود تجارت کار کنیم.
چطور محیط تجاری را بهبود خواهید بخشید؟
با آسان کردن صدور مجوز برای شرکتهای جدید. این روالها در حال حاضر در کشور ما بسیار کند هستند. ما مشکلات زیادی در این زمینه نسبت به سایر کشورها داریم.
تورم را چگونه مهار میکنید؟
از طریق سیاستهای پولی، فعال کردن بخش خصوصی و افزایش تولید و مهمتر از هر چیز دیگری، ثبات و استمرار در تصمیمهای اقتصادی.
یکسری ادرس از حامیان میر حسین میذارم برای استفاده دوستان
سایت رسمی و پایگاه اطلاع رسانی میرحسین موسوی
ستاد دانشجویان و جوانان مهندس میر حسین موسوی
جنبش بزرگ وبلاگی حامیان مهندس میرحسین موسوی
مرد راه
سایت پویش مردمی حمایت از میرحسین موسوی
نسیم
ناگفته های انقلاب 57
http://enghelab-57.blogfa.com/
سلام دوستان
قصد داشتم سخنرانی اقا رو در جمع اساتید و دانشجویان کردستان دسته بندی کنم و براتون بذارم ولی با دیدن یه عکس نظرم عوض شد...
در هر حال دوستانی که موفق نشدن صحبت های اقا رو گوش بدن میتونن از اینجا متن سخنرانی بخونن.
و اینم اون عکس کذایی...
تصویری از اتاق خواب رضا شاه !!!!
به نظر من ارتباط خیلی جالبی با صحبت های دیروز اقا داره ...
مجاهد باشید
یا علی
شهریار کوچولو گفت: -بیا با من
بازی کن. نمیدانی چه قدر دلم گرفته…
روباه گفت: -نمیتوانم بات بازی
کنم. هنوز اهلیم نکردهاند آخر.
شهریار کوچولو آهی کشید و گفت:
-معذرت میخواهم.
اما فکری کرد و پرسید: -اهلی کردن
یعنی چه؟
روباه گفت: -تو اهل اینجا نیستی.
پی چی میگردی؟
شهریار کوچولو گفت: -پی آدمها
میگردم. نگفتی اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: -یک چیزی است که پاک
فراموش شده. معنیش ایجاد علاقه کردن است.
-ایجاد علاقه کردن؟
روباه گفت: -معلوم است. تو الان
واسه من یک پسر بچهای مثل صد هزار پسر بچهی دیگر. نه من هیچ احتیاجی به تو دارم
نه تو هیچ احتیاجی به من. من هم واسه تو یک روباهم مثل صد هزار روباه دیگر. اما اگر
منو اهلی کردی هر دوتامان به هم احتیاج پیدا میکنیم. تو واسه من میان همهی عالم
موجود یگانهای میشوی من واسه تو.
شهریار کوچولو گفت: -کمکم دارد
دستگیرم میشود. یک گلی هست که گمانم مرا اهلی کرده باشد.
روباه گفت: -بعید نیست. رو این
کرهی زمین هزار جور چیز میشود دید.
شهریار کوچولو گفت: -اوه نه! آن رو
کرهی زمین نیست.
روباه که انگار حسابی حیرت کرده
بود گفت: -رو یک سیارهی دیگر است؟
-آره.
….
روباه آهکشان گفت: …!
زندگی یکنواختی دارم …..
اما اگر تو منو اهلی کنی انگار که
زندگیم را چراغان کرده باشی. آن وقت صدای پایی را میشناسم که باهر صدای پای دیگر
فرق میکند: صدای پای دیگران مرا وادار میکند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم اما صدای
پای تو مثل نغمهای مرا از سوراخم میکشد بیرون. تازه، نگاه کن آنجا آن گندمزار
را میبینی؟ برای من که نان بخور نیستم گندم چیز بیفایدهای است. پس گندمزار هم
مرا به یاد چیزی نمیاندازد. اسباب تاسف است. اما تو موهات رنگ طلا است. پس وقتی
اهلیم کردی محشر میشود! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو میاندازد و صدای باد
را هم که تو گندمزار میپیچد دوست خواهم داشت…خاموش شد و مدت درازی شهریار
کوچولو را نگاه کرد. آن وقت گفت: -اگر دلت میخواهد منو اهلی کن!
شهریار کوچولو جواب داد: -دلم که
خیلی میخواهد، اما وقتِ چندانی ندارم. باید بروم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزها
سر در آرم.
روباه گفت: -آدم فقط از چیزهایی که
اهلی کند میتواند سر در آرد. انسانها دیگر برای سر در آوردن از چیزها وقت ندارند.
همه چیز را همین جور حاضر آماده از دکانها میخرند. اما چون دکانی نیست که دوست
معامله کند آدمها ماندهاند بیدوست… تو اگر دوست میخواهی خب منو اهلی کن!
شهریار کوچولو پرسید: -راهش چیست؟
روباه جواب داد: -باید خیلی خیلی
حوصله کنی. اولش یک خرده دورتر از من میگیری این جوری میان علفها مینشینی. من
زیر چشمی نگاهت میکنم و تو لامتاکام هیچی نمیگویی، چون تقصیر همهی سؤِتفاهمها
زیر سر زبان است. عوضش میتوانی هر روز یک خرده نزدیکتر بنشینی.
فردای آن روز دوباره شهریار کوچولو
آمد.
…
به این ترتیب شهریار کوچولو روباه
را اهلی کرد.
لحظهی جدایی که نزدیک شد روباه
گفت: -آخ! نمیتوانم جلو اشکم را بگیرم.
شهریار کوچولو گفت: -تقصیر خودت
است. من که بدت را نمیخواستم، خودت خواستی اهلیت کنم.
روباه گفت: -همین طور است.
شهریار کوچولو گفت: -آخر اشکت دارد
سرازیر میشود!
روباه گفت: -همین طور است.
-پس این ماجرا فایدهای به حال تو
نداشته.
روباه گفت: -چرا، واسه خاطرِ رنگ
گندم.
بعد گفت: -برو یک بار دیگر گلها
را ببین تا بفهمی که گلِ خودت تو عالم تک است. برگشتنا با هم وداع میکنیم و من به
عنوان هدیه رازی را بهات میگویم.
شهریار کوچولو بار دیگر به تماشای
گلها رفت و به آنها گفت: -شما سرِ سوزنی به گل من نمیمانید و هنوز هیچی نیستید.
نه کسی شما را اهلی کرده نه شما کسی را. درست همان جوری هستید که روباه من بود:
روباهی بود مثل صدهزار روباه دیگر. او را دوست خودم کردم و حالا تو همهی عالم تک
است.
گلها حسابی از رو رفتند.
شهریار کوچولو دوباره درآمد که:
-خوشگلید اما خالی هستید. برایتان نمیشود مُرد. گفتوگو ندارد که گلِ مرا هم فلان
رهگذر میبیند مثل شما. اما او به تنهایی از همهی شما سر است چون فقط اوست که آبش
دادهام، چون فقط اوست که زیر حبابش گذاشتهام، چون فقط اوست که با تجیر برایش حفاظ
درست کردهام، چون فقط اوست که حشراتش را کشتهام (جز دو سهتایی که میبایست
شبپره بشوند)، چون فقط اوست که پای گِلِهگزاریها یا خودنماییها و حتا گاهی پای
بُغ کردن و هیچی نگفتنهاش نشستهام، چون او گلِ من است.
و برگشت پیش روباه.
گفت: -خدانگهدار!
روباه گفت: -خدانگهدار!… و اما
رازی که گفتم خیلی ساده است:
جز با دل هیچی را چنان که باید
نمیشود دید. نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند.
شهریار کوچولو برای آن که یادش
بماند تکرار کرد: -نهاد و گوهر را چشمِ سَر نمیبیند.
-ارزش گل تو به قدرِ عمری است که
به پاش صرف کردهای.
شهریار کوچولو برای آن که یادش
بماند تکرار کرد: -به قدر عمری است که به پاش صرف کردهام.
روباه گفت: -انسانها این حقیقت را
فراموش کردهاند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زندهای نسبت به چیزی که اهلی
کردهای مسئولی. تو مسئول گُلِتی…
شهریار کوچولو برای آن که یادش
بماند تکرار کرد: -من مسئول گُلمَم.
مجاهد باشید
یا علی
شخصیت هایی که در کارتون "شرک" صحبت میکنند
این هم از اخریش که به قول دوستان یه ربط هایی به خودم داره
دوستان عزیز امل لطفا جیغ نزنید ،پشت دستتون هم هی گاز نگیرید،گ...جان اینقدر استغفرا... نگو بذار ببینم چی دارم میگم،خودم خیلی از شخصیت ها رو به جهت احترام به گشت ارشاد نذاشتم(پلیس پارک و پلیس سینما و پلیس ... که دیدم پلیس مجازی هم داریم؟؟)
بقیه اش هم تقصیر شماست...
هر کس گفت چرا تقصیر از شماست مشهد یه دست کله پاچه (با ? تا پاچه اضافی)مهمون من...
خواستی مجاهد باش نخواستی نباش ـولی خودت میدونی انتخاب دومی چه عواقبی داره ـ
یا علی
برگزاری نشست « اقتصاد ایران و رئیس جمهور آینده»
از سوی ستاد ملی جوانان حامی خاتمی
در ادامه سلسله جلسات انتخاباتی ستاد 88، نشست « اقتصاد ایران و رئیس جمهور آینده» از سوی ستاد ملی جوانان حامی سید محمد خاتمی برگزار می شود. در این نشست که چهارشنبه هفته جاری در ساختمان ونک تشکیل خواهد شد، دکتر محمد علی نجفی و سعید لیلاز به بیان دیدگاه های خود پرداخته و سپس به پرسش های حاضران پاسخ خواهند داد.
به گزارش کمیته اطلاع رسانی این ستاد، قرار است تا در این نشست وعده های اقتصادی محمود احمدی نژاد بررسی شده و سپس با نقد عملکرد اقتصادی دولت نهم، پیشنهاداتی برای استفاده سید محمد خاتمی در فرآیند انتخابات و دولت احتمالی آینده اصلاحات ارائه شود . در این نشست علاوه بر حضور فعالان سیاسی اصلاح طلب، جوانان و روزنامه نگاران حامی سید محمد خاتمی ، شرکت عموم علاقه مندان در آن آزاد است .
این نشست روز چهارشنبه 14/12/87 ساعت 18:30 برگزار می شود.
آدرس محل برگزاری برنامه: بالاتر از میدان ونک، خیابان ولیعصر، خیابان شهید خدامی، خیابان تک شمالی، پلاک 43
دوستان علی الخصوص دوستان اقتصاد خونده و حسابداری فردا تشریف بیارید اگه وقتتون اجازه میده ساعت ? ـ?:?? بایید حوزه شهید بهشتی یه تقسیم کار بکنیم بعد بریم برای ...
دوستان سعی کنن خوشتبپ تر از هر روز تشریف بیارن
مجاهد باشید از نوع نفوذی
یا علی
این مطلب برای دوستان علاقه مند به فلسفه میگذارم که جبر روزگار اونا رو به سمت رشته های فنی و ریاضی کشونده.
علی الخصوص برای تشویق فدایی که یه بحث تکمیلی (نظر استاد مصباح) که قبلن راجع بهش صحبت کردیم و مکتوب کنه و بگذاره.
استدلالات ارسطو برای نفی وجود خلأ:
1. حرکت طبیعی اجسام بسیط در خلأ به چه سمتی خواهد بود؟ خلأ مطلق نافی هر گونه فرقی در درون خلأ است. و ازین رو اگر جسمی در درون خلأ باشد هیچ سویی را در درون خلأ نمی توان نام برد و گفت که جسم به آن سو حرکت خواهد کرد. زیرا خلأ نوعی لاوجود و فقدان وجود است. بنابر این اگر جسم بخواهد حرکت کند باید در آن واحد در همه جهات حرکت کند.
2. هر حرکتی باید با محرک همراه باشد. یعنی همانطور که گفته شد ادامة حرکت پرتابه به علت هل داده شدن توسط هوا است، چنانچه خلأ وجود داشته باشد چنین حرکتی نمی تواند روی دهد و به محض جدا شدن تیر از کمان باید متوقف شود.
3. اگر هم این اصل را نپذیریم؛ هیچ کس نمی تواند بگوید که اگر خلأ وجود داشته باشد، چیزی که یک بار به حرکت درآورده شده است چرا باید در جای معینی توقف کند. چرا باید حرکتش در اینجا به پایان برسد نه آنجا؟ بنابراین در این صورت یک شیء یا باید ساکن باشد و یا باید به طور نامتناهی حرکت بکند، مگر آنکه چیزی قوی تر راه را بران ببندد.
4. علت اختلاف در سرعت دو شیء هم وزن که از خلال دو جسم واسطه حرکت می کنند، تفاوت غلظت آنهاست. بدین معنا که نسبت سرعت ها متناسب با عکس نسبت غلظت اشیاء واسطه است. در نتیجه چون خلأ دارای غلظت صفر می باشد، سرعت اشیاء در آن باید بینهایت باشد و این محال است.
5. هر چه یک تکه سنگین تر باشد، سریعتر به سوی مرکز سقوط می کند. زیرا نیروی بیشتری برای شکافتن سیال حاوی دارد و در نتیجه سریعتر می رود.اجسامی که نیروی حرکت بیشتری به سبب سبکی یا سنگینی دارند، ... فاصلة مساوی را به سرعتی بیشتر از اجسام سبکتر طی می کنند. وقتی اجسام از خلال ملأ حرکت می کنند باید چنین باشد زیرا جسم سنگینتر به یاری نیروی خود، ملأ را سریعتر می شکافد. و چون خلأ دارای هیچ مقاومتی نیست، اشیاء برای حرکت از میان آن نیازی به شکافتن و صرف نیرو ندارند، ازین رو در خلأ همة اجسام با سرعت برابر حرکت خواهند کرد و چنین امری محال است.
جناب ارسطو خوشحال میشن نظر شما رو بدونن....
مجاهد باشید
یا علی
"من باید عرض کنم که مقصد اصلى انبیا تا حالا کم حاصل شده است خیلى کم. اگر فردا آخوندهاى دربارى نگویند که فلانى گفت پیغمبر کارى ازش نیامده!؛ اگر پیغمبر مقصدش حاصل شده بود، این آخوندهاى دربارى حالا نبودند. اگر مقصد انبیا حاصل شده بود این دولت آمریکا و نمى دانم دیگران نبودند حالا. اگر اینها مى گویند که الان مقصد انبیا حاصل شده است و این همه فساد در دنیا هست، پس مقصد انبیا معلوم مى شود این فسادها بوده که حاصل شده. مقصد انبیا حاصل نشده است. ما هم که داریم مى گوییم مقصد انبیا، باز آن مقصدى که آنها مى خواستند، ما دستمان به آن نمى رسد. آن یک مسئله اى است فوق اینها. مقصد انبیا حکومت نبوده است؛ حکومت براى مقصد دیگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمى گردد به معرفت الله. هر چه در دنیا واقع بشود و انبیا هرچه دنبالش بودند دنبال این بودند که خداشناسى -واقعا خداشناسى- اگر او حاصل بشود، همه چیز دنبالش حاصل است. تمام فسادهایى که در دنیا واقع بشود از این است که ایمان ندارند به خدا فضلا از اینکه خداشناسى و معرفت باشد ایمان ندارند. اگر ایمان به خدا پیدا شد همه چیز دنبالش است تمام فضایل دنبالش است. انبیا هم دنبال این بودند که بتدریج آن طور که مى شود این بشر را سوق بدهند طرف معرفت الله. تمام چیزهاى دیگر هم مقدمه همین معنا هست."
"تمام تشکیلاتى که در اسلام از صدر اسلام تا حالا بوده است و تمام چیزهایى که انبیا از صدر خلقت تا حالا داشتند و اولیاى اسلام تا آخر دارند معنویات اسلام است؛ عرفان اسلام است؛ معرفت اسلام است؛ در رأس همه امور، این معنویات واقع است. تشکیل حکومت براى همین است؛ البته اقامه عدل است، لکن غایت نهایى، معرفى خداست و عرفان اسلام."
"ای عزیز! جمیع علوم شرعیّه مقدمه معرفت الله و حصول حقیقت توحید است در قلب- که آن صبغة الله است- : (و من احسن من الله صبغه) غایت امر آن که بعضی مقدمه قریبه و بعضی بعیده و بعضی بلاواسطه و بعضی مع الواسطه است."
"ای عزیز! ببین مولا در دعای کمیل در مناجات با خدای تعالی چه عرض می کند:«انت تعلم ضعفی عن قلیل من بلاء الدنیا و عقوباتها» تا آنکه میگوید:(و هذا ما لاتقوم له السموات و الارض)این چه عذابی است که آسمان ها و زمین طاقت آن را ندارند و برای تو تهیّه شده و باز تنّبه نداری و روز به روز در نسیان و غفلت و خوابت افزوده می شود. "
"های ای دل غافل! از خواب برخیز و مهیّای سفر آخرت شو«فقد نودی فیکم بالرحیل» صدای رحیل و بانگ کوچ بلند است. عُمّال حضرت عزرائیل درکارند و تو را درهر آن به سوی عالم آخرت سوق می دهند و باز غافل و نادانی... پس بدان که سفر خیلی پرخطر است و این نسیان و فراموشی که در ما است از مکائد نفس و شیطان است و این امیدها و آمال طولانی و دراز از دام های بزرگ ابلیس واز مکائد نفس است. پس از این خواب برخیز و تیقّظ و تنّبه پیدا کن. بدان که مسافری و دارای مقصدی. مقصد تو عالم دیگری است و تو را از این عالم خواهی نخواهی می برند. اگر تهیّه سفر و زادو راحله آن را دیدی، در این سفر درمانده نشوی و در این سیر بیچاره نشوی، و الاّ فقیر و بیچاره و بی نوا گردی و خواهی رفت به سوی شقاوتی که سعادت ندارد، ذلّتی که عزّت ندارد، فقری که غنا دنبالش نیست، عذابی که رحمت ندارد، آتشی که خاموشی پیدا نکند، فشاری که برطرف شدن ندارد، حزن و اندوهی که خوشحالی در پی آن نیست، حسرت و ندامتی که آخر ندارد"